به بهانه نمایش اثری از مجموعه عبور سارا جعفری در پاریس
نگاهی به مجموعه "عبور"
به قلم فاطمه عبدالله زاده
"عبور" شاید همان موضوعی است که این روزها بیش از پیش به آن نیاز داریم.نیاز به عبور از مرحله ای از زندگی، بخشی از تاریخ، چالشی درونی و...
عبور گاهی به شکلی جمعی و مشترک و گاهی میتواند صرفا یک جریان شخصی و درونی باشد که از مرحله ای از ملامت یا شادمانی می گذرد.
عبور اتفاقی است که انسان چندین مرتبه در مراحل رشد تجربه می کند و در هرعبور همچون پیکره تراشی روح خود را شکل می دهد و به زیبایی درونش نزدیک تر می شود.
کودک به واسطه روح سیال و نگاه ساده اش به ساده ترین راه در گذر ایام حرکت می کند و به مسیرهای جدید زندگی وارد می شود.
با آمدن سال ها در پس هم، انعطاف درون نیز کاسته می شود و لاجرم گردش و عبور در پیچ و تاب های زندگی سخت تر و پیچیده تر...
هنرمندی که توانسته راز سادگی برخورد با گذرگاه های زندگی را همچون کودکی در خود بیدار نگاه دارد، سیال و روان، همچون دَمِش باد در پیچش های نی، از حرکت باز نمی ایستد و رو به آسمان به مسیر تعالی خود ادامه می دهد. چنان که گذر نرم و لطیف از این پیچ ها برایش از لذت بخش ترین حقایق زندگی خواهد شد.
"عبور" برای یک هنرمند در عمیق ترین لایه های احساسی او اتفاق می افتد ،به شکل ناب خود، به صورت سادگی باد، به مثال بی زاویه ترین حالت خویش و بدون هیچ زوایدی....
سارا جعفری در مجموعه ی "عبور" به شیوه شخصی خود، گذر از حقایق زندگی اش را به تصویر در آورده است، چونانکه رهایی و انعطاف او در مواجهه با پیچش های زندگی را نمایان می کند.
او در این مرحله به نوعی همزمان، سفر ابدی پدرش "محمدابراهیم جعفری" و یافتن امضا شخصی در آثارش را همچون گره های در هم پیجیده در ناب ترین لحظات میان خود، بوم و رنگ از هم رهانیده و به سیال ترین شکل، روح خود را در جریان روان زندگی رها کرده.
در این مجموعه، اشعار محمدابراهیم دستمایه یافتن راهی برای ارتباط ابدی شده، از این رو دویدن گرم های کویری پدر به میانه ی آبی های سارا بی سبب نیست؛ و درنهایت پس از سال ها شور و عاشقی در کنار مردی بزرگ با یافتن خویشتنی که به شیوه خود میتواند سرچشمه عشق باشد، دلی آرام می گیرد.