آتش بدون دود نمی‌شود، شهر بدون محله

در باب بازآفرینی محله و راه‌اندازی نهاد توسعه‌ی محله

سعیده قرشی – معمار، پژوهشگر


سال‌های پیش البته نه آنقدر دور که به یاد نیاوریم؛ هم‌محله‌ای بودن یک اتفاق ساده نبود ... یک نوعی از هم‌گروهی بودن را در خود داشت و یک حس و حال غالب ... یعنی وقتی اسم محله‌ای گفته می‌شد همراه بود با یک نشانه که کل محله را توصیف می‌کرد. این نشانه محدود به یک بنای شاخص در محله نمی‌شد شامل صفتی برای افراد محله، کیفیت صدای محله، بوی گیاهان محله، حرفه‌ی موجود در محله، نوع خاص وجود نور و سایه، چینش اجزا و توالی فضا و خیلی چیزهای دیگر بود ... بعد از خانه هویت مکانی در محله شکل می‌گرفت و روابط اجتماعی در دل ارتباط با هم‌محله‌ای‌ها ... این روایت معمول دیروز، امروزه شکل دیگری گرفته است؛ درواقع تصور امروز ما از محله متفاوت از گذشته شده است ... در این بین هم‌محله‌ای بودن هم انگار یک ورسیون رنگ‌باخته‌ای ارائه می‌دهد ... اما مگر شهر بدون محله می‌شود ... مگر می‌شود دربِ خانه را باز کرد و به جای ورود به محله در شهر وارد شد ؟! ...

در حوزه‌ی علوم اجتماعی، مفهوم محله بیشتر متأثر از نظریات چارلز هورتون کولی است. وی در تعریف محله بر اهمیت نقش «گروه­های اولیه» تأکید می­کند. این گروه­ها شامل خانواده و گروه­های بازی کودکان در محله بود. معتقد است که صمیمیت در محله­ها به‌وسیله‌ی رشد شبکه‌ی پیچیده­ای از تماس­ها و روش­های جدید ارتباطی از بین رفته است. در شهرهای امروزی شیوه‌ی زندگی آپارتمان­نشینی و پیچیدگی­های اجتماعی- اقتصادی به شدت کانون­های خانوادگی و محله­ای را دچار آسیب کرده است. در تعبیر جامعه شناختی، مفهوم محله ضمن دارا بودن مکان معین، به اجتماعی اطلاق می­شود که در چنین فضایی سکونت دارند و از برخورد­های فراوان «نخستین» یا «رویارویی» با یکدیگر بهره­مند می­شوند.

پس از تجربه‌ی طولانی از گسترش شهرها براساس مدل تمرکز و تراکم انسان، کالا و خدمات؛ توجه به موضوع احیای الگوی کوچک از روابط اجتماعی در شهر به موضوعی مهم در بررسی‌های شهری تبدیل گردید. به نظر می رسد این موضوع فراخوانی است ازنتایج تلخی که زیمل، تونیس (جامعه شناسان شهری قرن نوزدهم در آلمان) و برخی از پیروان مکتب شیکاگو (در امریکا) در تحلیل از روند فروپاشی نظام روابط اجتماعی سنتی به آن رسیده‌اند. توسعه اجتماعی از نوع محله‌ای؛ عبارت است از توجه به توسعه‌ی شهری از دریچه‌ی پرداخت به حفظ و تعمیق روابط صمیمی و پایدار میان افراد و استفاده از منابع و امکانات رشد شهری در چارچوب ظرفیت‌ها و داشته‌های محله‌ای. موسوی در پژوهش‌های خود اینطور بیان می‌کند که در واقع از نتایج رشد کمی شهرها، بیگانگی افراد از یکدیگر و افزایش حس رقابت و عدم اعتماد میان آنان بوده و می‌باشد.

مبحث اجتماع محلی و توسعه‌ی اجتماع محلی به رغم سابقه‌ی نسبتا طولانی در متون و نوشتارهای علمی و اجرایی، در اواخر دهه‌ی 1980 در قالب توسعه‌ی محلی و به عنوان مبحثی اساسی مورد توجه قرار می‌گیرد. با وقفه‌ای کوتاه در این دهه و با توجه به نگرش ویژه به سلول‌های عملکردی شهر در قالب اجتماعات محله‌ای به عنوان مفهومی جدیدتر مطرح می‌گردد.

البته باید گفت، ادبیات توسعه در این زمینه ازغنای چندانی برخوردار نیست و بیشترین سوابق مربوط به تحقیقات و بررسی هایی است که در قالب روش های ارزیابی مشارکتی به انجام رسیده است.این روش ها ازاواخر دهه 1980 و در طی دهه 1990از بیشترین رونق در بین محققان اجتماعی برخوردار بود. عقیده محققانی که از این روش بهره برداری می‌کردند آن است که این روش علاوه برگردآوری اطلاعات کامل از جامعه، قادر است نسبت به توانمندسازی جامعه‌ی محلی نیز اقدام نماید و به این طریق فعالیت واقعی آنها را در عرصه‌ی عمل فراهم آورد ،چرا که قبل از آن و در دهه‌های 1950 و 1960 دوران تسلط پارادایم قدیم "بالا به پایین" و برنامه ریزی شده ،فضای قالب فکری و اجرایی دانشگاه ها، موسسات تحقیقاتی وآموزشی و مدیریت اجرایی را شکل می‌داد. ازنگاه مشارکت باوران ،افزایش مشارکت به معنای افزایش اعتماد به نفس بوده و این امر نیز توانمندسازی را به دنبال دارد. وقتی مردم محلی از توانمندی برخوردار شوند، امکان کار جمعی فراهم می‌شود. اولین مطالعات از این نوع در کارهای چمبرز در سال‌های 1992 مطرح شد و بعدها افرادی همچون پال،شارما،رامانا آن را ادامه دادند.

به طور کلی توسعه محلی می‌تواند مبتنی بر دو هدف زیر باشد:

اهداف محتوایی که به معنای بهبود وضعیت اجتماع محلی از طریق افزایش فعالیت‌های اقتصادی و یا اشتغال و ایجاد زیرساخت‌های اجتماع محلی است.

اهداف فرایندی که به معنای افزایش توان و ظرفیت اجتماع محلی برای انجام کارهاست.این اهداف ممکن است به منظور افزایش ظرفیت‌ها برای دستیابی به اهداف محتوایی باشد (مانند بهبود و افزایش روابط اجتماعی)

درتوسعه‌ی محلی با سیاست هایی روبرو هستیم که فرایند کار را تسهیل می‌بخشد:

- تقویت مشارکت محلی و مردم سالاری

- مقیاس توسعه‌ی محلی به اندازه‌ی کافی کوچک است و ارتباطات را به نحوی تسهیل می‌کند که فرایندهای مدیریت و اداره‌ی امور به واسطه‌ی اطلاعات مناسب و به هنگام به خوبی تغذیه شوند.

- به شبکه‌های اجتماعی غیر رسمی، انجمن ها و نهادهای اداره‌ی سنتی امور برای تسهیل در به کارگیری سرمایه‌ی اجتماعی آنها به اندازه‌ی کافی نزدیک است.

- باید توجه داشت در امر توسعه‌ی محلی نمی توان همه‌ی امور را به طورکامل به مردم واگذار کرد و نباید هم این کار صورت گیرد بلکه باید نظارت دولت و نهادهای دولتی و توسعه‌ای با "مشارکت مردمی" همراه شود.

عکس: سمانه کیان


این مطلب پیش از این در روزنامه دوات/ زیبا شهر رشت به چاپ رسیده است.

logo-samandehi